گروه دین مشرق - حوادث پس از «سقیفه» و حمله به خانه اهل بیت نبوت و آتشزدن آن و به شهادت رساندن حضرت زهرا(س) و حضرت محسن(ع)، تلخترین و دردناکترین حوادث تاریخ اسلام به شمار میآید به گونهای که آن فجایع، از فجایع روز عاشورا، بالاتر، سختتر و تلختر قلمداد شده است.
این روز آنچنان در تاریخ شیعه مصیبتبار است که امام صادق علیهالسلام با سه تعبیر، مصيبت سوزاندن بيت فاطمه زهرا و قتل محسن را سختتر و جانکاهتر از عاشورا معرفی میکنند: «و لا کیوم محنتنا بکربلا و إن کان یوم السقیفه و إحراق النار علی باب امیرالمؤمنین والحسن والحسین وفاطمه و زینب و ام کلثوم وفضه و قتل محسن بالرفسه أعظم و أدهی و أمرّ لأنه أصل یوم العذاب.»
«و هیچ روزی مانند محنت ما در کربلا نیست، اگرچه روز سقیفه و آتش به پا کردن بر در خانه امیرمومنین و حسن و حسین و فاطمه و زینب و امکلثوم و فضه سلاماللهعلیهم و کشتن محسن سلاماللهعلیه با لگد، بالاتر و سختتر و تلختر است؛ چراکه اصل روز عذاب و سختی آن روز است.» (نوائب الدهور، ج۳ ص۱۵۷/ انساب النواصب ص۵۶/ بحارجلد۲۳ ص۶۴)
حضرت زینب سلام الله علیها نیز پس از حضور یافتن در گودال قتلگاه و مشاهده پیکر چاک چاک برادر، این گونه گفتند: «وَ هَذَا حُسَیْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ بِأَبِی مَنْ أَضْحَی عَسْکَرُهُ فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ نَهْبا» (لهوف/133) // «و این حسینی است که از پشت سر، ذبح شد؛ عمامه و عبای او به غارت رفت. پدرم به فدای آنکه لشگریانش روز دوشنبه غارت شدند.» (این در حالی است که عاشورا روز دوشنبه رخ نداد اما اشاره حضرت زینب علیهاالسلام به جلسه روز سقیفه بود که روز دوشنبه تشکیل شد و خلافت را از اهل بیت غصب کرد.)
پیوند اقوام مرتجع عربی با خفقان رعب آور و خونریز جاهلیت برای انهدام باقیمانده نبوت، دست به کار خطرناکی زد. هنوز در و دیوار و منبر و محرابِ مسجدالنّبی به نیامدنِ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عادت نکرده بود که فرصت انتقام شیطان رجیم از رحمة للعالمین فرا رسید. سقیفه، بازتولیدِ شرک پیچیده توسط نفاقِ سازمان یافته بود. یک سرِ سیمِ معارفِ طایفه انکار و تردید به بازار عکاظ می خورد و یک سرِ آن به روسپیخانههای مشهورِ سرزمین شتر و شراب!
پس از حادثه سقیفه، بنی هاشم و گروهی از مهاجران و علاقه مندان امام علیه السلام به عنوان اعتراض در خانه حضرت فاطمه علیها السلام متحصن شده بودند. تحصن آنان در خانه حضرت فاطمه علیها السلام، که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از احترام خاصی برخوردار بود، مانع می شد که دستگاه خلافت اندیشه یورش به خانه وحی را در دماغ خود بپرورد و متحصنان را به زور به مسجد بکشاند و از آنان بیعت بگیرد.
این قبیله کور و کر، در پیِ تبدیلِ مدینة النّبی به مدینه العرب بود! در مکتب وحی، عصمت الله الکبری رکن دوم مدینه النّبی است. پس از پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) هجمه ها و یورش ها چنان وقیحانه شدت گرفت که هنوز مورخان (بعد از چهارده قرن) مینویسند و میگویند و هنوز باورشان نمیشود!
اما سرانجام علاقه به گسترش قدرت کار خود را کرد و احترام خانه وحی نادیده گرفته شد. گروهی مأمور شدند تا به هر قیمتی که باشد متحصنان را از خانه حضرت فاطمه علیها السلام یبرون بکشند و از همه آنان بیعت بگیرند. گروهی که در میان آنان اسید بن حضیر و سلمة بن سلامة و ثابت بن قیس و محمد بن مسلمة به چشم می خوردند با سرکردگی برخی اشخاص مؤثر در دوران پس از پیامبر(ص)، رو به خانه حضرت فاطمه علیها السلام آوردند تا متحصنان را به بیعت با خلیفه دعوت کنند و اگر به درخواستشان پاسخ مثبت نگفتند آنان را به زور از خانه بیرون کشیده، به مسجد بیاورند. آنها در مقابل خانه با صدای بلند فریاد زدند که متحصنان برای بیعت با خلیفه هرچه زودتر خانه را ترک گویند اما داد و فریادشان اثر نبخشید و آنان خانه را ترک نگفتند.
در این هنگام، حملهکنندگان هیزم خواستند تا خانه را بسوزاند و آن را بر سر متحصنان خراب کنند ولی یکی از آنان به پیش آمد تا حملهکننده اصلی را از این تصمیم باز دارد و گفت: چگونه خانه را آتش میزنی در حالی که دخت پیامبر فاطمه در آنجاست؟ وی با خونسردی پاسخ داد که «بودن فاطمه در خانه، مانع از انجام این کار نخواهد شد.»
در این موقع حضرت فاطمه علیها السلام پشت در قرار گرفت و گفت: جمعیتی را سراغ ندارم که در موقعیت بدی همچون موقعیت شما قرار گرفته باشند. شما جنازه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در میان ما گذاشتید واز پیش خود در باره خلافت تصمیم گرفتید. چرا حکومت خود را بر ما تحمیل می کنید و خلافت را که حق ماست به خود ما باز نمیگردانید؟
احترام بیوت انبیاء، مؤمنین و ... از نظر اسلام
از تعالیم زنده و ارزنده اسلام این است که هیچ مسلمانی به خانه کسی وارد نشود مگر اینکه قبلاً اذن بگیرد، و اگر صاحب خانه معذور بود و از پذیرفتن میهمان معذرت خواست، عذر او را بپذیرد و بدون رنجش از همانجا برگردد.(2)
قرآن مجید، گذشته بر این دستور اخلاقی، هر خانه ای را که در آن صبح و عصر نام خدا برده شود و خدای یگانه مورد پرستش قرار گیرد، محترم و گرامی شمرده شده است، چنانکه می فرماید:
فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ .(3)
«خداوند به عظمت و احترام بیوتی فرمان داده است که در آنها مردان پاکدامن خداوند را صبح و عصر تسبیح و تقدیس می کنند.»
احترام این نوع بیوت، به خاطر عبادت و پرستش است که در آنجا انجام می گیرد و به احترام رجال بزرگ الهی است که در آنجا خدا را می پرستند و او را تسبیح می گویند و گرنه خشت و گل هیچ گاه احترامی نداشته و نخواهد داشت.
در میان بیوت و خانه های مسلمانان، قرآن درباره خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مسلمانان دستور مخصوص می دهد و می فرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ »(4)
«ای افراد با ایمان به خانه های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدون اذن وارد نشوید».
شکی نیست که خانه فاطمه زهرا علیهما السلام، از آن بیوت محترم و رفیعی است که در آنجا حضرت زهرا علیه السلام و فرزندان وی خدا را تقدیس می کردند.(5)
شهادت حضرت محسن(ع)
دانشمند بزرگوار شیعه مرحوم سید مرتضی می گوید: در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دخت پیامبر اکرم وارد شد امتناع نمی کردند و این مطلب در میان آنان مشهور بود که حملهکنندگان با فشار، در خانه را بر حضرت فاطمه علیها السلام زدند و او فرزندی را که در رحم داشت سقط کرد و قنفذ، زهرا علیها السلام را زیر تازیانه گرفت تا دست از حضرت علی علیه السلام بردارد ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب، با مقام و موقعیت خلفا سازگار نیست و از نقل آنها خودداری کردند! (6)
مظلومیت امام علی(ع)
این فراز از تاریخ اسلام بسان فراز پیشین تلخ و دردناک است زیرا هرگز انسان تصور نمی کند که شخصیتی مانند علی علیه السلام را به وضعی به مسجد ببرند که تقریباً سی سال پس از آن واقعه، معاویه آن را به صورت طعن و انتقاد نقل می کند.
وی در نامه خود پس از یادآوری مقام امامت در برابر دستگاه خلافت چنین می نویسد: «تا آنجا که دستگاه خلافت، تو را مهار کرد و بسان شتری سرکش برای بیعت سوق داد..»(7)
امام امیرمؤمنان علی علیه السلام در پاسخ نامه وی به طور تلویح، اصول موضوع را می پذیرد و آن را نشانه مظلومیت خود دانسته و میفرماید: «در نامه خود نوشته بودی که من بسان شتری سرکش برای بیعت سوق داده شده ام، به خدا سوگند خواستی از من انتقاد کنی، ولی در واقع مرا ستودی و خواستی رسوا کنی اما خود رسوا شدی، و هرگز بر مسلمانی ایرادی نیست که مظلوم واقع شود.»(8)
قتل مظلومانه «محسن بن علی» علیهما السلام آبروی طراحان مدینة العرب را برای همیشه به باد داد! محسن بن علی علیه السلام اولین شهید راه «بیداری اسلامی» بود. او «سرّ مستودع» خدا برای اسلام بود. این خط سرخ محمد و آل محمد (علیهم السلام) با سکوت محسن بن علی علیه السلام در مدینه آغاز شد، با فریاد حسین بن علی علیه السلام در کربلا جهانی شد و با پیادهسازی عملی حکومت اسلامی در جهان، عملی خواهد شد. بیداری اسلامی، تداوم راهِ محسن بن علی علیه السلام است. (بخشی از دلنوشته احمد بابایی، شاعر آیینی معاصر)
دادخواهی حضرت محسن(ع) در قیامت
روز قیامت حضرت محسن علیه السلام می آید در حالی که او را حمل میکند حضرت خدیجه و فاطمه بنت اسد که دو جده او هستند و ام هانی و جمانه دو دختر حضرت ابوطالب علیه السلام که دو عمه او هستند و اسماء بنت عمیس، و در همان حال فریاد می زنند و دستها را بر صورت گذارده اند و موها پریشان کرده اند و ملائکه ایشان را با بالهایشان می پوشانند.
در همین حال مادرش فاطمه علیها السلام گریه می کند و فریاد می زند و می گوید: «امروز همان روزی است که وعده داده شدید.»
جبرئیل علیه السلام هم از طرف حضرت محسن علیه السلام فریاد می زند و می گوید: «من مظلوم هستم، خدایا به فریاد رس». پیامبر صلی اللَّه علیه و آله محسن علیه السلام را روی دست می گیرد و او را به آسمان بلند می کند و می گوید: الهی و سیدی، در دنیا بخاطر تو صبر کردیم، و امروز وقت آن است که هر نفسی آنچه بدی کرده آرزو کند که بین او و آنها فاصله زیادی باشد.(9)
﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ﴾ (10)
پی نوشتها:
1. نام این افراد را ابن ابی الحدید در شرح خود بر نهج البلاغه(ج 2، ص 50) آورده است.
2. «یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوها بیوتاً غیربیوتکم حتی تستاذنوا و تسلموا علی اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون فان لم تجدوا فیها احداً فلا تدخلوها حتی یؤذن لکم و ان قبل الکم ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم والله بما تعملون عیم».(سوره نور آیه 27 و 28).
«ای کسانی که ایمان آورده اید! در خانه هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید، این برای شما بهتر است، شاید متذکر شوید. و اگر کسی را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود، و اگر گفته شد: بازگردید! بازگردید، این برای شما پاکیزه تر است، و خداوند به آنچه می دهید آگاه است».
بسیاری از مفسّران می گویند که مقصود از بیوت همان مساجد است، در صورتی که مسجد یکی از مصادیق آن است.
3. سوره نور، آیه 36.
4. سوره احزاب، آیه 53.
5. محدثان یادآور می شوند، وقتی که آیه مبارک «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ » (سوره نور، آیه36) بر پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد، آن حضرت این آیه را در مسجد تلاوت کرد، در این هنگام شخصی برخاست و گفت:
ای رسول گرامی مقصود از این بیوت با این اهمیت چیست؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
خانه های پیامبران!
در این موقع ابوبکر برخاست، در حالی که به خانه علی و فاطمه علیهما السلام اشاره می کرد، گفت: آیا این خانه از همان خانه هاست؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ فرمود:
بلی از برجسته ترین آنهاست.
(تفسیر درّ المنثور، ج 6 ص 203؛ تفسیر روح المعانی، ج18، ص 174).
در روایت دیگری وارد شده است که پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله و سلم مدت نُه ماه در خانه دخترش می آمد و بر او و همسر عزیزش سلام کرد و این آیه را خواند: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً »(سوره احزاب آیه 33)
(تفسیر درّ المنثور، ج6 ص 606).
6. تلخیص الشافی، ج 3، ص 76، شافی نوشته سید مرتضی است که شیخ طوسی آن را تلخیص کرده است.
7. متن نامه را ابن ابی الحدید، در شرح خود ج 15 ص 186 نقل کرده است.
8. نهج البلاغه، نامه 28، متن عبارت امام علیه السلام چنین است:
«و قلت انی کنت اقادکما یقاد الجمل المخشوش حتی ابایع، و لعمر الله لقد اردت ان تذمّ فمدحتَ و ان تفضح فاتضحتَ و ما علی المسلم من غضاضه فی ان یکونا مظلوما».
9. نوائب الدهور، ج 3، ص 192.
10. سوره شورا، آیه 227.
«و هیچ روزی مانند محنت ما در کربلا نیست، اگرچه روز سقیفه و آتش به پا کردن بر در خانه امیرمومنین و حسن و حسین و فاطمه و زینب و امکلثوم و فضه سلاماللهعلیهم و کشتن محسن سلاماللهعلیه با لگد، بالاتر و سختتر و تلختر است؛ چراکه اصل روز عذاب و سختی آن روز است.» (نوائب الدهور، ج۳ ص۱۵۷/ انساب النواصب ص۵۶/ بحارجلد۲۳ ص۶۴)
حضرت زینب سلام الله علیها نیز پس از حضور یافتن در گودال قتلگاه و مشاهده پیکر چاک چاک برادر، این گونه گفتند: «وَ هَذَا حُسَیْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ بِأَبِی مَنْ أَضْحَی عَسْکَرُهُ فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ نَهْبا» (لهوف/133) // «و این حسینی است که از پشت سر، ذبح شد؛ عمامه و عبای او به غارت رفت. پدرم به فدای آنکه لشگریانش روز دوشنبه غارت شدند.» (این در حالی است که عاشورا روز دوشنبه رخ نداد اما اشاره حضرت زینب علیهاالسلام به جلسه روز سقیفه بود که روز دوشنبه تشکیل شد و خلافت را از اهل بیت غصب کرد.)
پیوند اقوام مرتجع عربی با خفقان رعب آور و خونریز جاهلیت برای انهدام باقیمانده نبوت، دست به کار خطرناکی زد. هنوز در و دیوار و منبر و محرابِ مسجدالنّبی به نیامدنِ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عادت نکرده بود که فرصت انتقام شیطان رجیم از رحمة للعالمین فرا رسید. سقیفه، بازتولیدِ شرک پیچیده توسط نفاقِ سازمان یافته بود. یک سرِ سیمِ معارفِ طایفه انکار و تردید به بازار عکاظ می خورد و یک سرِ آن به روسپیخانههای مشهورِ سرزمین شتر و شراب!
پس از حادثه سقیفه، بنی هاشم و گروهی از مهاجران و علاقه مندان امام علیه السلام به عنوان اعتراض در خانه حضرت فاطمه علیها السلام متحصن شده بودند. تحصن آنان در خانه حضرت فاطمه علیها السلام، که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از احترام خاصی برخوردار بود، مانع می شد که دستگاه خلافت اندیشه یورش به خانه وحی را در دماغ خود بپرورد و متحصنان را به زور به مسجد بکشاند و از آنان بیعت بگیرد.
این قبیله کور و کر، در پیِ تبدیلِ مدینة النّبی به مدینه العرب بود! در مکتب وحی، عصمت الله الکبری رکن دوم مدینه النّبی است. پس از پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) هجمه ها و یورش ها چنان وقیحانه شدت گرفت که هنوز مورخان (بعد از چهارده قرن) مینویسند و میگویند و هنوز باورشان نمیشود!
در این هنگام، حملهکنندگان هیزم خواستند تا خانه را بسوزاند و آن را بر سر متحصنان خراب کنند ولی یکی از آنان به پیش آمد تا حملهکننده اصلی را از این تصمیم باز دارد و گفت: چگونه خانه را آتش میزنی در حالی که دخت پیامبر فاطمه در آنجاست؟ وی با خونسردی پاسخ داد که «بودن فاطمه در خانه، مانع از انجام این کار نخواهد شد.»
در این موقع حضرت فاطمه علیها السلام پشت در قرار گرفت و گفت: جمعیتی را سراغ ندارم که در موقعیت بدی همچون موقعیت شما قرار گرفته باشند. شما جنازه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در میان ما گذاشتید واز پیش خود در باره خلافت تصمیم گرفتید. چرا حکومت خود را بر ما تحمیل می کنید و خلافت را که حق ماست به خود ما باز نمیگردانید؟
احترام بیوت انبیاء، مؤمنین و ... از نظر اسلام
از تعالیم زنده و ارزنده اسلام این است که هیچ مسلمانی به خانه کسی وارد نشود مگر اینکه قبلاً اذن بگیرد، و اگر صاحب خانه معذور بود و از پذیرفتن میهمان معذرت خواست، عذر او را بپذیرد و بدون رنجش از همانجا برگردد.(2)
قرآن مجید، گذشته بر این دستور اخلاقی، هر خانه ای را که در آن صبح و عصر نام خدا برده شود و خدای یگانه مورد پرستش قرار گیرد، محترم و گرامی شمرده شده است، چنانکه می فرماید:
فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ .(3)
«خداوند به عظمت و احترام بیوتی فرمان داده است که در آنها مردان پاکدامن خداوند را صبح و عصر تسبیح و تقدیس می کنند.»
احترام این نوع بیوت، به خاطر عبادت و پرستش است که در آنجا انجام می گیرد و به احترام رجال بزرگ الهی است که در آنجا خدا را می پرستند و او را تسبیح می گویند و گرنه خشت و گل هیچ گاه احترامی نداشته و نخواهد داشت.
در میان بیوت و خانه های مسلمانان، قرآن درباره خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مسلمانان دستور مخصوص می دهد و می فرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ »(4)
«ای افراد با ایمان به خانه های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدون اذن وارد نشوید».
شکی نیست که خانه فاطمه زهرا علیهما السلام، از آن بیوت محترم و رفیعی است که در آنجا حضرت زهرا علیه السلام و فرزندان وی خدا را تقدیس می کردند.(5)
شهادت حضرت محسن(ع)
دانشمند بزرگوار شیعه مرحوم سید مرتضی می گوید: در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دخت پیامبر اکرم وارد شد امتناع نمی کردند و این مطلب در میان آنان مشهور بود که حملهکنندگان با فشار، در خانه را بر حضرت فاطمه علیها السلام زدند و او فرزندی را که در رحم داشت سقط کرد و قنفذ، زهرا علیها السلام را زیر تازیانه گرفت تا دست از حضرت علی علیه السلام بردارد ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب، با مقام و موقعیت خلفا سازگار نیست و از نقل آنها خودداری کردند! (6)
مظلومیت امام علی(ع)
این فراز از تاریخ اسلام بسان فراز پیشین تلخ و دردناک است زیرا هرگز انسان تصور نمی کند که شخصیتی مانند علی علیه السلام را به وضعی به مسجد ببرند که تقریباً سی سال پس از آن واقعه، معاویه آن را به صورت طعن و انتقاد نقل می کند.
وی در نامه خود پس از یادآوری مقام امامت در برابر دستگاه خلافت چنین می نویسد: «تا آنجا که دستگاه خلافت، تو را مهار کرد و بسان شتری سرکش برای بیعت سوق داد..»(7)
امام امیرمؤمنان علی علیه السلام در پاسخ نامه وی به طور تلویح، اصول موضوع را می پذیرد و آن را نشانه مظلومیت خود دانسته و میفرماید: «در نامه خود نوشته بودی که من بسان شتری سرکش برای بیعت سوق داده شده ام، به خدا سوگند خواستی از من انتقاد کنی، ولی در واقع مرا ستودی و خواستی رسوا کنی اما خود رسوا شدی، و هرگز بر مسلمانی ایرادی نیست که مظلوم واقع شود.»(8)
قتل مظلومانه «محسن بن علی» علیهما السلام آبروی طراحان مدینة العرب را برای همیشه به باد داد! محسن بن علی علیه السلام اولین شهید راه «بیداری اسلامی» بود. او «سرّ مستودع» خدا برای اسلام بود. این خط سرخ محمد و آل محمد (علیهم السلام) با سکوت محسن بن علی علیه السلام در مدینه آغاز شد، با فریاد حسین بن علی علیه السلام در کربلا جهانی شد و با پیادهسازی عملی حکومت اسلامی در جهان، عملی خواهد شد. بیداری اسلامی، تداوم راهِ محسن بن علی علیه السلام است. (بخشی از دلنوشته احمد بابایی، شاعر آیینی معاصر)
دادخواهی حضرت محسن(ع) در قیامت
روز قیامت حضرت محسن علیه السلام می آید در حالی که او را حمل میکند حضرت خدیجه و فاطمه بنت اسد که دو جده او هستند و ام هانی و جمانه دو دختر حضرت ابوطالب علیه السلام که دو عمه او هستند و اسماء بنت عمیس، و در همان حال فریاد می زنند و دستها را بر صورت گذارده اند و موها پریشان کرده اند و ملائکه ایشان را با بالهایشان می پوشانند.
در همین حال مادرش فاطمه علیها السلام گریه می کند و فریاد می زند و می گوید: «امروز همان روزی است که وعده داده شدید.»
جبرئیل علیه السلام هم از طرف حضرت محسن علیه السلام فریاد می زند و می گوید: «من مظلوم هستم، خدایا به فریاد رس». پیامبر صلی اللَّه علیه و آله محسن علیه السلام را روی دست می گیرد و او را به آسمان بلند می کند و می گوید: الهی و سیدی، در دنیا بخاطر تو صبر کردیم، و امروز وقت آن است که هر نفسی آنچه بدی کرده آرزو کند که بین او و آنها فاصله زیادی باشد.(9)
﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ﴾ (10)
پی نوشتها:
1. نام این افراد را ابن ابی الحدید در شرح خود بر نهج البلاغه(ج 2، ص 50) آورده است.
2. «یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوها بیوتاً غیربیوتکم حتی تستاذنوا و تسلموا علی اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون فان لم تجدوا فیها احداً فلا تدخلوها حتی یؤذن لکم و ان قبل الکم ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم والله بما تعملون عیم».(سوره نور آیه 27 و 28).
«ای کسانی که ایمان آورده اید! در خانه هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید، این برای شما بهتر است، شاید متذکر شوید. و اگر کسی را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود، و اگر گفته شد: بازگردید! بازگردید، این برای شما پاکیزه تر است، و خداوند به آنچه می دهید آگاه است».
بسیاری از مفسّران می گویند که مقصود از بیوت همان مساجد است، در صورتی که مسجد یکی از مصادیق آن است.
3. سوره نور، آیه 36.
4. سوره احزاب، آیه 53.
5. محدثان یادآور می شوند، وقتی که آیه مبارک «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ » (سوره نور، آیه36) بر پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد، آن حضرت این آیه را در مسجد تلاوت کرد، در این هنگام شخصی برخاست و گفت:
ای رسول گرامی مقصود از این بیوت با این اهمیت چیست؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
خانه های پیامبران!
در این موقع ابوبکر برخاست، در حالی که به خانه علی و فاطمه علیهما السلام اشاره می کرد، گفت: آیا این خانه از همان خانه هاست؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ فرمود:
بلی از برجسته ترین آنهاست.
(تفسیر درّ المنثور، ج 6 ص 203؛ تفسیر روح المعانی، ج18، ص 174).
در روایت دیگری وارد شده است که پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله و سلم مدت نُه ماه در خانه دخترش می آمد و بر او و همسر عزیزش سلام کرد و این آیه را خواند: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً »(سوره احزاب آیه 33)
(تفسیر درّ المنثور، ج6 ص 606).
6. تلخیص الشافی، ج 3، ص 76، شافی نوشته سید مرتضی است که شیخ طوسی آن را تلخیص کرده است.
7. متن نامه را ابن ابی الحدید، در شرح خود ج 15 ص 186 نقل کرده است.
8. نهج البلاغه، نامه 28، متن عبارت امام علیه السلام چنین است:
«و قلت انی کنت اقادکما یقاد الجمل المخشوش حتی ابایع، و لعمر الله لقد اردت ان تذمّ فمدحتَ و ان تفضح فاتضحتَ و ما علی المسلم من غضاضه فی ان یکونا مظلوما».
9. نوائب الدهور، ج 3، ص 192.
10. سوره شورا، آیه 227.